اینجا تهران است، دوره گذار!
من، متاسفانه، اولین سوالی که از آدمها می پرسیدم این بود: چی خوندی؟ کجا خوندی؟
توی ذهنم پر بود از اینجور تیپها: شریفیها، امیرکبیریها، علامهایها، تهرانیها، امامصادقیها، فنیها، انسانیها، آخوندها، طلبهدانشجوها، آزادیها، خوابگاهیها، بومیها، تکرقمیها، تهرانیهای دانشجوی شهرستان، شهرستانیهای دانشجوی تهران و... .
فکر می کردم چیزی که آدمها میخوانند و جایی که میخوانند روی شاکلهشان تاثیر مهمی دارد. اما چند وقتی است یک پتک گرفتهام دستم و دارم هرچه تیپ را در ذهنم خورد میکنم. نمیخواهم توی این آخرالزمانیه بیشازاین تعجب کنم. انسانها بهطرز شگفتانگیزی غیرقابل تیپبندی شدهاند. طرف طلبه است، میرود زن بیحجاب میگیرد. دانشجوی ارشد جامعهشناسی تهران است، بزرگترین دغدغهاش همستری است که به تازگی خریده.
دوره گذار است و چارچوب ها بدجوری بههمریخته. ظاهر سنتی است رفتار مدرن. خانواده سنتی شهرستانی به دختر 18سالهشان میگویند حالا که دانشجوی تهران شدی خودت هم خرجت را دربیاور! از چه راهیش را هم خودت میدانی! یا برعکس ظاهر مدرن است، عقاید بهقدر مادربزرگهایمان سنتی. طرف مهندس است و مدیر شرکتهای شیکانپیکان آنوقت سوالش اینست که راستی فال ورق راسته؟!
ظاهر مذهبی است رفتار لائیک. خانواده مذهبی به دخترشان میگویند: ...! یا برعکس، ظاهر لائیک است رفتار مذهبی. اینرا دیگر حتما خودتان دیدهاید.
تعداد آدمهایی که از تیپ خودشان عدول میکنند زیاد شده، خیلی زیاد. طرف 40 سال مثل یک قدیس زندگی کرده و مردم به سرش قسم میخورند، یکهو پای زن دوم به زندگیش باز میشود، زن اول طلاق، بچه آواره! چادری است و چطور هم رو میگیرد اما... . نه اینکه قبلاً نبوده، الان خیلی بیشتر است. طوری شده که به هیچ چیز نمیشود اطمینان کرد. و هیچچیز را نمیتوان نشانه هیچچیز دیگر گرفت. آدم تکلیفش معلوم نیست. انگار داری رو خلاء گام برمی داری.
خسته شدم از بس خبرهای جورواجور شنیدم و چشمهام گرد شد. از این به بعد روزی سه بار با خودم تکرار میکنم: اینجا تهران است، دوره گذار.