• وبلاگ : چشم و چراغ
  • يادداشت : كمتر بهتر است
  • نظرات : 6 خصوصي ، 33 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     
    + ر 
    سلام
    به نظرم شما هنوز در عالم تجرد به سر ميبريد. اگر هم ازدواج کرده باشيد از اون دسته آدمهايي هستيد که اونقدر خودشون رو سرگرم کار و درس کردن که فرصتي به خودشون براي چشيدن لذت هاي ناب نميدن.
    البته اگه فلسفه شما براي زندگي اين باشه که فرمودين: حالا اومديم و چند صباحي هم بايد به هر حال زندگي کنيم، اين طرز تفکر بعيد هم نيست.
    اميدوارم خدا فرصت تجربه کردن لذت هاي ناب ش رو به شما هم عطا کنه. با سختي هايي که در کنارش هست و آدم را بزرگ ميکند..

    + سس 


    هر کودکي با اين پيام به دنيا مي آيد که خدا هنوز از انسان نا اميد نشده است.

    شما چرا نا اميد شدي؟


    سلام

    از يک نظر بچه دار شدن و سعي در تربيت صحيح آن مثل مسابقه ي دو امدادي مي ماند. براي برنده شدن لزوما کسي که به خط پايان مي رسد ما نيستيم اما مي توانيم در آن پيروزي سهيم باشيم.

    به اميد آن پيروزي بزرگ

    چرا خداي مقتدر و عالم هستي ، بقا و تربيت نسل انسان رو بخود انسان واگذار کرد ؟


    سلام

    به نظر من هيچ لحظه اي قشنگتر از اون لحظه اي نيست که صداي اولين گريه يه نوزادي رو ميشنوي که از خودت متولد شده. تا براي خود آدم پيش نياد درک کردنش سخته. بچه واقعاً هديه خداست.


    سلام

    نه اين دنيا ارزش حرص خوردن را نداره

    اما همه شقاوت و سعادت ما توي ان دنيا

    از همين دنيا رقم مي خورد

    دنيا دو رو دارد

    دو روي كاملا متناقض

    براي همين ترسناك است.

    منظورم آدمهاييست که تحت هر عنواني بچه ندارند. مثلا نمي خواهند. يا خانواده هاي تک فرزند. که فرزندشان حداقل به سن نوجواني رسيده باشد. پاي حرفهايشان بشيني چيزهاي جالب توجهي مي گويند.
    *
    بعد يک سوال. وقتي نااميد باشيم چرا خودمان اصلا زندگي کنيم؟ خوب بهتر نيست که خودمان را هم نيست کنيم؟
    يک سوال ديگر هم اين که چرا بايد با طبيعت جنگيد؟ با ميل به داشتن فرزند در ساده ترين حالت؟ حکمت اين تمايل را به گمانم نمي شود به راحتي زير سوال برد و حتي اگر جاي سوال دارد اصلا نبايد مسخره کرد.
    پاسخ

    گفتم که، من از زندگي خودم نااميد نيستم چون بالاخره به دنيا آمده ام و بايد به خير و خوشي تمامش کنم. من با آوردن يکي ديگه مخالفم. خيلي جاهاي ديگر هم هست که ما با طبيعت ميجنگيم. اين هم يکيش.
    به نظرم متن خيلي تند اومد...با تمام سعي شما براي منطقي بودن بحث يک جاهايي حرص خوردن توش موج ميزد. بيشتر حس کردم نويسنده اگر ازدواج کرده، مي خواهد بگويد فعلا بچه نمي خواهم به دلايل خيلي متفکرانه. و البته اين برداشت من بود و مي تواند کاملا سطحي و غلط باشد. همانطور که برداشت شما از بچه دار شدن خيلي ها ميل به بقا و عصاي پيري و ني ناناش کردن بچه ست. واقعا به نظر شما کدام انسان عاقلي براي ني ناش ناناش کردن بچه آن همه مشقت را نديد مي گيرد؟ اصلا مي شود به ان همه سختي شب بيداري دردسر از زندگي خود گذشتن و اينها فکر نکرد؟
    جهت تعادل نظريه يک پيشنهاد دارم. به انسانهاي بي بچه، به انسانهايي که اصلا به توليد همبازي براي بچه شان فکر نمي کنند به اين جور زندگي ها که چند سالي ازشان گذشته نگاه کنيد. مطمئنا چيزهاي تازه اي مي بينيد که احتمالا کمي با اين نظريه در تناقض باشد.
    پاسخ

    بول دارم که متن تند بود. متوجه پاراگراف آخر نشدم. يعني به زوجهايي که توان بارداري ندارند يا آنها که خودشان بچه نميخواهند؟
    سلام.
    اگر ديگران هم همين عقيده تو را داشتند، حالا اينجا نبودي که!
    ضمناً مگر کجاي زندگي کاملا در کنترل ماست که حالا تربيت بچه اش از دست ما در رفته باشد. زندگي ما در کنترل کس ديگري است و اگر با او درست کنار بيايي، همه چيزت درست خواهد شد. چه غصه اي از تربيت بچه
    نوشته بودي که:
    "کلاً اميدي به نوع بشر نيست و نوع بشر هرچه کمتر..."
    اينکه باهاش شديدا موافقم هيچ... ياد حرف کامو افتاده بودم که گفته بود: اما انکه به وضع بشري اميد مي بندد احمق است/ يادداشت ها/ ج2
    + کيناز 
    تولد هر كودك، نشان آن است كه :
    خدا هنوز از انسان نااميد نشده است .( رابنيندرانات تاگور)
     <      1   2   3      >