سلام
اگر مقصودتان از نماد دالهايي هستند که وجه بصري دارند، به گمانم نتوان هر مفهومي را نمادين کرد! بعضي مفاهيم هستند که اگر بخواهيم بصري شان کنيم(ولو به شکل سمبليک) آنها را تنزل معنا داده ايم و وقتي تنزل معنا يافتند، ديگر خودشان نخواهند بود. به نظرم منظومه هاي فکري از اين قسم مفاهيم هستند و اگر انقلاب اسلامي را نوعي منظومه ي فکري تلقي کنيم، به دلايل ذاتي و ماهيتي نمي توان نمادينش کرد. تفکر سرمايه داري هم نماد ملموس و بخصوصي ندارد! مارکسيسم و کمونيسم هم به همين شکل! (داس و چکشي که ذکر کرده ايد بيشتر نماد يک ايدئولوژي و نظام سياسي بود تا يک منظومه ي فکري) به گمانم فقدان "نماد" در مواردي از اين قبيل(انقلاب اسلامي، سرمايه داري، مارکسيسم و ...) بيشتر ناشي از ذات و ماهيت جريانهاي معنايي خاصي است که در اين چنين منظومه هاي فکري جريان دارد که نمي شود تصويري شان کرد؛ ولو به شکل نمادين! در مقام مثال چگونه مي توان ماهيت معنايي مانند "ذوق" را ولو با ترفندهاي نمادين، تصويري کرد! در هر حال علي رغم آنکه اعتقاد دارم نمي توان ماهيت معناي نهفته در عبارت "انقلاب اسلامي" را نمادين کرد ولي اگر قرار باشد روزي براي چنين عبارتي دال طراحي کرد، مدلولش بايد عباراتي از قبيل "لا اله الا الله" يا "اعبدوني و اجتنبوا الطاغوت" باشد.(هرچند خود اين عبارات، دال معاني ديگري محسوب مي شوند!)