وبلاگ :
چشم و چراغ
يادداشت :
روز چهارم
نظرات :
0
خصوصي ،
5
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
محمد صادق
سلام
ممنون از دعوت تان، از گوگل ريدر پيگير مطالب تان هستم.
از فرهنگ مي شود صدها تعريف ليست کرد ولي يکي شان مدتي است خيلي ذهنم را به خودش مشغول کرده، دکتر داوري هم در "درباره غرب" اشاره اي به آن کرده: "نظام معنا، حوزه ي معنا، نظام تفسيري، ساختارهاي تعبيري جامعه در برقراري نسبت با مفاهيم". به زبان ساده ترش يعني هماني که وقتي راننده تاکسي ايي که من در تاکسي اش نشسته ام و جز من و او کسي در تاکسي نيست صداي پخش را تا منتها اليه بلند کرده اما به محض اينکه يک مسافر خانم به جمع مان اضافه شد، کم مي کُندَش! به زبان ديگرش افزايش معنادار داوطلبين اعتکاف، حماسه ي نه دي، پر شور تر شدن روز به روز سالگشت استقلال مان(22 بهمن) که نظام تمام هست و نيستش را در ريختن مردم به خيابانها به محک آزمون و مشروعيت مي گذارد(هيچ نظام حکومتي در دنيا چنين ريسکي نمي کند) ترافيک وحشتناکي که پشت سفرهاي زيارتي عمره و عتبات عاليات است، کانونهاي پررنگ مذهبي(عاشورا، قدر، نيمه ي شعبان و ..) و افزايش کمي و کيفي شان و همين مسجد آمدن مردم در روز 13 که دل تان را روشن کرده و قس علي هذا...
نمي دانم جين پوشيدن و قهوه خوردن و ... را بايد نماد فرهنگ غرب بدانيم يا نه؟! نمي دانم هم در اين بازي جهاني شدن يا به تعبير صحيح ترش، غربي شدن چقدر قافيه را باخته ايم؟! نمي دانم و هزاران نمي دانم ديگر از اين دست ها ذهنم را مشغول کرده! ولي اينقدر مي دانم در جهاني که ماترياليسم و خور و خواب و سکس از سر و کول نظام معنايي اش بالا مي رود هنوز "کم من فئه قليله" اي هست که نظام معنايي ديگري براي معنادار کردن مفاهيم براي خود قائل است؛(شايد بشود مسئله را عوض کردن مسير تاريخ بشر دانست! نمي دانم؟! شايد؟!) به همين خاطر است که مدتي است به جامعه و مردم و سنت و تاريخ و فرهنگ و آداب و رسوم و در يک کلام به کشورم عشق مي ورزم. حتي فحشها و ناسزاها و سخنان رکيک شان مثل سابق برايم سنگين و قبيح نيست! به آينده هم خيلي اميدوارم.
برقرار باشيد و قلم تان پر طپش
پاسخ
سلام. البته منظور من هم فقط قهوه نبود. کلا مدل تغذيه و به تبع اش سبک زندگي.