بسيجي واقعي......
اولش که تيترشو ديدم ياد اين شعاره افتادم که ميگفتيم
بسيجي واقعي همت بود و باکري
بعدنش که خوندم اخرش ياد اين افتادم که ساده ترين چيزها...حتي چفيه ميشه نماد...
اما نميدونم چرا ديگه اون نماد بسيجي و رزمنده، نه...
من اقلا نميفهمم نماد چيه............
شايدم حتي اصلا نميخوام بفهمم...
حرمت بعضي چيزا از بين ميره در طول زمان.......
ساده ترينش چفيه بود..
هموني که هم سفره بود هم جانماز هم عرق چين هم باند زخميا هم سربند هم پنکه هم............
يه چفيه دارم...اما نه مال زمان جنگ...توي يکي از سفراي راهيان نور امتداد داد بمون....
توش مهر و تسبيح و عطر گل ياس گذاشتم.....
شايد 2-3 بار بيشتر از توي جعبه يادگاريايي مهمم درش نيوردم...:)
دوستش دارم.....
هنوزم چفيه ميبينم ياد رزمنده هايي ميوفتم که زندگيمو مديونشونم.....
-----
متنت قشنگ بود زهرا جونم
اجرکم عندالله :)