نميدونم که وبلاگ معروف زهرا اچ بي رو مي خوني يا نه.. اتفاقا در مورد اين مسئله شکر گذاري به در گاه خدا زهرا تو پستي تو سال گذشته به همين مسئله اشاره کرده بود.. ظاهرا زهرا تو يه اتوبوسي بوده که يه ترنس هم تو صندلي پشتي زهرا نشسته بوده و خلاصه ماجرايي پيش اومده بوده و يکي از مسافرا که ظاهرا خانمي هم عقيده شما بوده شروع کرده به شکر گذاري که خوبه زن کامل به دنيا اومده و از اين حرفا و زهرا تو نقد جالبي که به اين شکر گذاري داشت ماجراي آتش سوزي در زمانهاي قديم تو يه بازارو مياره که يه حجره دار که خودشو مومن هم مي دونسته وقتي ميشنوه همه حجره ها سوخته جز حجره اون شروع به شکر گذاري مي کنه و بعد نمي دونم بهش الهام ميشه که تو چقدر خودخواهي که سرنوشت ديگران برات مهم نبوده و فقط مال اموال خودت برات مهمه و اين طرف تا آخر عمرش به خاطر اين شکر گذاري داشته استغفار مي کرده.. من خودم هم گاهي اين تجربه رو مثل خيلي ها پيدا مي کنم و بعد يه جورايي از خودم بدم مياد و خلاصه يه جورايي از خدا طلب بخشش مي کنم مثلا وقتي زلزله زده ها يا گرسنه هاي آفريقايي رو ميبينم ميگم خوبه جاي اونا نيستم اما بعد به خودم مي گم خب چه فرقي مي کنه اونها هم انسانهايي مثل تو هستند و دارند رنج ميبرن.. ميترا بالايي..