نوشتنِخالی امر شاقی نیست. یککم مطالعه، یککم خلاقیت، یککم قدرت بافتن آسمونرسیمونبههم، یککم اعتمادبهنفسِهرچندکاذب، یککم کسانی که بشناسندت. برای نوشتنِخالی لازم نیست "آدم" خاصی باشی اما بعضی نوشتنها، تمام "بودن" تو را درگیر خودش میکند. ذرهذره جوهر قلمت انگار باید خاصیت خاصی داشته باشد تا مطلب بگیرد. صاف بگویم، بعضیوقتها نوشتن لیاقت میخواهد. و دقیقاً انگار فقط همین نوشتنها هستند که به درد دنیا و آخرت آدم می خورند. نوشتن درباره بعضی موضوعات و بعضی افراد، نوشتنِخالی نیست، لیاقت است. اینست که گاهی درباره چیزی میخواهی بنویسی، اما نوشتنت نمی آید. میتوانی بنویسی اما نمیشود بنویسی. و حتی عجیبتر اینکه مینویسی اما ابروبادومهوخورشیدوفلک دستبهدست هم میدهند و مطلب تو به چاپ نمیرسد. اصلاً چاپ میشود اما باز آن "خاصیت" را ندارد. "آنی" که باید همراه نوشتهات میکردی، نکردهای. مشکل از "بودن" خودت است.
همه این ها را گفتم که عذرخواهی کنم از دوستانی که در این چند وقتیه من را دعوت کردند به نوشتن درباره امام و طلبه سیرجانی.