هیچچیز بیربط نیست
سرنخ تکهکلامها را اگر بگیریم و پیش بریم سر از بخشهای نهانیتر روح و فکر و شخصیت آدمها درمیآوریم .
چند وقت پیش حین یک مصاحبه، متوجه شدم مصاحبه شونده از کلمه «جدی» زیاد استفاده میکند. این، مخصوصاً موقع پیاده کردن صداش بیشتر تو چشم میزد. سراسر مکالمه پرشده بود از جدی، جدی و جدیها. «جدی» میآمد و بیحساب جای خیلی از کلمات مینشست. جای «چشمگیر» در «مسئولین در این بخش هیچ حمایت جدیای نکردهاند»، جای «پرتلاش» در «در این زمینه خیلی جدی بودم»، جای «رسمی» در «در حوزههای جدی و غیرجدی این امر وجود دارد» و طبعاً جای «مهم» در «این واقعاً جدیست»
وسط مصاحبه که حواسم بههزارجا بود و فرصت نشد به فراوانی «جدی» فکر کنم اما موقع پیادهکردن جداً توجهم جلب شد. بعد که کمی فکر کردم دیدم واقعاً «جدی»! حالا اگر بخواهم پنچ خصوصیت اصلی آن فرد را بگویم اولیش قطعاً «جدی» خواهد بود. یادم آمد که حتی یکبار که من وسط مصاحبه سعی داشتم نظرم را بگذارم توی دهانش یکدفعه خیلی جدی شد و من بلافاصله ترسیدم و ترجیح دادم نظرم توی دهان خودم بماند. حتی آخر مصاحبه هم از همین حربه «جدی» استفاده کرد. وقتی داشتیم چایی سوم را میخوردیم و من علیرغم اینکه میدانستم به اندازه دوهزار کلمه مصاحبه درخواستی مجله حرف زدهایم اما شخصاً مایل بودم به گفتگو ادامه دهم. فقط میخواستم بدانم «خب، دیگه چه خبرا؟». حالا او یا از این همه حرف زدن خسته شده بود یا اینکه هرچی، ظاهراً مایل به ادامه نبود لذا ناگهان «جدی» شد. من هم ضمن تشکر از اینکه وقتتان را دادید و اینها محل را ترک کردم، درحالیکه تا چای ششم هم جا داشتم .
مثال دیگر، دوستم. یک مدت بود زیاد «تمرین..تمرین» میکرد .
. فرشته من دیگه واقعاً خسته شدم .
.. باید تمرین کنیم که خسته نشیم .
یا
. فرشته، اتاق چقدر کثیفه .
.. باید تمرین کنیم اتاق رو تمییز نگه داریم .
حتی
. فرشته، تمرینهای جبرُ حل کردی؟
.. نه، تمرینهای سختی بود اما با تمرین میشه حلشون کرد .
پس از مدتی کاشف بهعمل آمد که خانوم مشغول خودسازی و اینهاست و خب «تمرین» هم که رکن اساسی سیروسلوک و این صحبتهاست.
یا خودم که چند مدتی است زیاد از «پناه بر خدا» استفاده میکنم، طوری که توجه خودم هم جلب شده. سرنخ را گرفتهام و رفتهام و میدانم چرا، ولی جاش اینجا نیست که بگویم چرا.
پ. ن: یک بحثی دارد فروید تحت عنوان «لغزشهای زبانی». اینکه یههو یک چیزی اشتباهاً و بیربط بهزبانمان میآید نشان از یک چیزهای عمیقی تو ناخودآگاهمان دارد.